چرا می گویند زن در غرب به یک کالا تبدیل شده است ؟
حتما شما هم این جمله ی کلیشه ایِ رایج را شنیده اید که زن در غرب به یک کالا تبدیل شده است اما آیا واقعا زن در غرب به یک کالا تبدیل شده است؟ اگر این طور است چرا؟ مگر نه این است که زن در غرب دارای آزادی اجتماعی است؟ پس چرا می گویند در غرب زن به یک کالا تبدیل شده است؟ یا چرا می گویند امروز زن به آلت دست گردانندگان نظام سلطه تبدیل شده؟
در ابتدا باید از یک خصوصیت مردان صحبت کنیم و آن "آپدیت شدن" مرد هاست واقعیت این است که مردان اگر از چهره زنی خوششان بیاید آن چهره را به خاطر سپرده و سلیقه ی آن ها بر اساس آن تغییر می کند و به دنبال چهره هایی شبیه به آن خواهند گشت
با استفاده از این پش فرض رسانه ها به معرفی چهره هایی غیر واقعی می پردازند مثلا چهره های بازیگر های زن در سینما که گریم شده و باز آفرینی شده اند و در واقع این چهره ها در دنیای واقعی وجود ندارند
چهره های عادی به طور طبیعی ممکن است دارای عیوبی باشد (مثلا جوش یا لک یا...) (که در اکثر موارد هم به طور طبیعی همینطور است) همچنین چهره های یک نژاد با نژاد دیگر متفاوت می باشد (مثلا چهره ی زن ایرانی با زن آفریقایی یا عرب یا شرقی یا اروپایی) اما اتفاقی که می افتد تغییر سلیقه مرد هاست یعنی بین عرضه و تقاضا تعادل وجود نخواهد داشت تقاضا تغییر کرده و چهره هایی را می طلبد که در واقع وجود خارجی ندارند و یا مربوط به یک نژاد و جامعه ی دیگر می باشد در این حال عرضه اقدام به تغییر خود می کند تا دارای خواهان و متقاضی باشد بدین ترتیب زنان در جریان مد لباس و آرایش و جراحی زیبایی افتاده و خواسته و ناخواسته و دانسته و ندانسته در این رقابت شرکت می کنند (حتی اگر هدف واقعی آن ها این نباشد و فقط بخواهند اصطلاحا روی مد باشند و چه بسا زنانی که به زور به این چرخه هدایت می شوند به این صورت که مثلا چون بازار از نوع خاصی از یک جنس اشباع می شود ناچار می شوند همان نوع را خریداری کنند که البته این تنها یک مثال ساده است و حالت هایی بسیار پیچیده تر از این نیز وجود دارد) جالب تر آنجاست که به زن می گویند این که تو می توانی هر جور دلت می خواهد لباس بپوشی یعنی آزادی و این که اسلام حد پوشش تو را تعیین کند (باید توجه داشت که اسلام زن را بنابر فرهنگ و سلیقه در انتخاب نوع پوشش آزاد گذاشته و فقط حدود آن را تعیین می کند) محدودیت و ظلم به توست و از این طریق از زن سوء استفاده می کنند حتما می پرسید این کار و این ادئولوژی (تغییر سلیقه و نیاز و چنین القاء کردن معنای آزادی) چه نفعی برای آن ها دارد؟ پاسخ این است که آن ها ممکن است از این کار نفع های زیادی ببرند اما از آن جمله:
1 - در صورت تحقق خواسته ی آن ها زن به یک مصرف کننده بزرگ کالا تبدیل می شود
می دانیم که اولین قدم برای فروش یک کالا ایجاد احساس نیاز نسبت به آن کالاست و اصولا تبلیغات نیز برای همین انجام می شود ایجاد این احساس نیاز می تواند به صورت های مختلف باشد چه از طریق تبلیغات چه از طریق ایجاد مد یا هر راه دیگر به طوری که دیگر اکنون برای همگان امری آشکار است که مد های لباس توسط شرکت های بزرگ پوشاک ایجاد می شود و همین شرکت ها هستند که نمایش گاه های مد و لباس را برگزار می کنند و ایجاد این احساس نیاز بسیار مهم و حیاتی است و می تواند گفت بخش اعظمی از کار است زیرا اگر این احساس نیاز نباشد سود کمی عاید سرمایه داران می شود در مورد زن نیز در غرب و متاسفانه تا حدودی اخیرا در کشور ما همین اتفاق می افتد ابتدا با ارائه الگو (چه در زمینه لباس یا چهره یا...) از طریق رسانه تقاضا و در واقع همان نیاز را ایجاد می کنند و زن را به مصرف کننده ای بزرگ در زمینه پوشاک و لوازم آرایش و اعمال جراحی زیبایی تبدیل می کنند و در واقع سود آن به سرمایه داران و گردانندگان این جریان خواهد رسید
2 - آن ها می خواهند با رخنه فرهنگی در جوامعی که در مقابل اَمپریالسم1 مقاومت می کنند آن ها را به زانو در آورند و در این راه دقیقا از روشی استفاده می کنند که سال ها پیش پاپ به وسیله آن آندِلُس را از مسلمانان پس گرفت
می دانیم که مربیان اصلی جامعه زنان هستند که جامعه را تربیت می کنند حال اگر زنانِ جامعه، خود بد تربیت شده باشند به تبع آن نسل بعد هم فاقد تربیت صحیح خواهد بود کسی که خود به درستی تربیت نشده چطور می تواند دیگری را تربیت کند؟
3 - با تشکیل نشدن یا سست شدن بنیان های خانواده (به دلیل سیستم روابط آزاد بین زن و مرد و همچنین تنوع طلب شدن مردان) نیاز زن به تکیه گاه مالی بر طرف نخواهد شد اما این نظام ایدئولوژیک فکر این جای کار را هم کرده است و زن را تشویق می کند که در جامعه فعالیت گسترده اقتصادی داشته باشد و به او می گویند که این نشانه آزادی اجتماعی اوست (که البته همین طور هم است) (البته حدود این آزادی اجتماعی و چرایی حدود آن از نظر اسلام محل بحث است و به قول معروف اسلام در این زمینه حرف دارد) اما این مسئله هم به نفع نظام سرمایه داری و کارگردانان آن تمام می شود که البته به طور اتفاقی نیست و نشان می دهد که این یک نظام ایدئولوژیک کاملا برنامه ریزی شده و هوشمندانه است تجربه ثابت کرده که زنان نیرو هایی پرکارتر دقیق تر (البته در حوزه هایی که می توانند جایگزین مردان شوند مثلا کارمندی، نه در حوزه هایی که نیروی فیزیکی نیاز دارد مثل کارگری) و در عین حال ارزان تر (دستمزد کمتری می گیرند) هستند و روشن است که نیرویی که بیشتر بهتر دقیق تر و ارزان تر کار می کند سود بیشتری را عاید طبقات بالایی می کند و هرچه به قاعده هرم یعنی به 1% ابر سرمایه دار نزدیک تر میشویم تأثیر این سود های کم خود را در قالب عدد های بزرگتر نشان خواهد داد و این استثمار زن عدد این سود ها را بزرگ تر و یزرگ تر خواهد کرد
اما به سوال اصلی بازمی گردیم و آن اینکه چرا ادعا می شود زن در غرب به یک کالا تبدیل شده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که طبق آنچه در بالا گذشت دو نکته است که باعث چنین ادعایی شده:
1 - این تغییرِ مدامِ وضعِ ظاهریِ زن (که موجب بهره مند شدن مردان شهوتران و بی عفت می شود) و عرضه و به نمایش گذاشتن آن، انسان را به یاد تغییرات نو به نو و پر تنوع کالا ها می اندارد
2 - این مصرف گرایی و سیستم روابط آزاد زن و مرد به طور قطع به نفع شهوترانی مردان هرزه و بی عفت تمام خواهد شد به راستی اگر منعی در رابطه جنسی بین زن و مرد نباشد و روابط آزاد جنسی مد نظر باشد آنچنان که در غرب رواج دارد چرا مرد باید از این وضع ناراضی باشد؟ (منظورِ ما ، مردانی است که دینداری اهمیتی برای آن ها ندارد) طبق توضیحاتی که در بالا ارائه شد در این وضعیت زن ها وارد یک رقابت با یکدیگر می شوند تا از طرف مردان مورد توجه باشند البته همانطور که گفته شد برخی هم نا خواسته در این جریان قرار می گیرند اما به هر حال این روند به نفع مردان شهوتران خواهد بود چرا که با این رقابت آن ها هستند که بهره مند می شوند و ادامه ی این رویه به ضرر زن، خانواده و جامعه خواهد بود زیرا با این وضع مرد دلیلی نمی بیند که ازدواج کند و زیر بار خرج و مسئولیت های دیگر برود بلکه نیاز خود به جنس مخالف را با دوستانی از جنس مخالف بر طرف می کند و هر زمان از یکی دلزده شد یا با او دچار مشکل شد بدون هیچ زحمت و مسئولیتی رابطه را ترک می کند (که البته در این جور روابط این زن ها هستند که بیش از مردان ضرر می کنند چه از لحاظ جنسی و چه از لحاظ عاطفی و روحی چراکه زنان به لحاظ روحی لطیف ترند و به تبع آن آسیب پذیر تر) دقیقا مانند یک کالا که هر زمان کارایی خود را از دست داد دور انداخته شده و جایگزین می شود
با توجه به آنچه در بالا گذشت آیا زن در غرب به کالا و همچنین ابزار و آلتی تبدیل نشده است که اهداف گردانندگان نظام سلطه2 و سرمایه داری را تامین کند؟
قضاوت با شما.....
پانوشت:
1 - سیاستی که بنایش بر تسلط یک کشور بر کشورهای دیگر باشد، نظام سرمایه داری پیشرفته مبتنی بر نفوذ و سلطة کشوری بر کشورهای دیگر (فرهنگ فارسی معین)
2 - نظام سلطه یعنى اینکه چند قدرتِ دست یافته به توانایى مادّى و سلاح و پول و امثال اینها بخواهند بر دنیا حکومت کنند مظهر نظام سلطه هم امروز آمریکا است (بیانات رهبر انقلاب در آذربایجان 29 بهمن 1392)
توجه: پیشاپیش از همه کاربران عزیز بابت تاخیر در تایید نظرات و پاسخ به آنها عذر خواهی میکنیم.
به دلیل مشغله زیاد تا مدتی امکان بررسی نظرات وجود ندارد اما این اطمینان را به شما می دهیم که نظرات شما محفوظ مانده و در اولین زمان ممکن بررسی خواهد شد.