حرف دینمون

حرف دینمون

به امید روزی که در همه جنبه های زندگی مان حرف خدا را در نظر بگیریم

فلسفه ها و حکمت هاى احکام به چهار قسم تقسیم مى شود:

قسم اوّل: حکمتها و فلسفه هاى احکامى که از همان آغاز بعثت پیامبر اکرم بر همگان آشکار بوده و به اصطلاح جزء ضروریات و بدیهیّات بوده است و هر کس به اندازه فکر و اندیشه و معلومات خود چیزى از آن را درک مى نمود مانند:

فلسفه تحریم دروغ، خیانت، تهمت، قتل نفس، سرقت، ظلم و ستم، کم فروشى و تقلّب در معاملات و همچنین فلسفه امر به عدالت، پاکى، درستى، کمک به مستمندان، دفاع از ستمدیدگان، نیکى به والدین، بستگان و همسایگان و امثال اینها که هر کسى در هر پایه اى از معلومات، در هر عصر و زمان باشد، فلسفه و سرّ این احکام را درمى یابد بر همین اساس و به جهت ادراک عقل نسبت به فلسفه بسیارى از احکام است که در آن روایت معروف از عقل به «حجّت باطنه» تعبیر شده است: «إنّ للهِ على النّاس حجّتین حجّة ظاهرة و حجّة باطنة....1»

قسم دوم: فلسفه هایى که بر توده مردم روشن نبوده ولى در آیات قرآن یا احادیث پیشوایان دین اشاراتى به آنها شده است از قبیل فلسفه روزه ماه مبارک رمضان که توده مردم حتّى گاهى برخى دانشمندان از فلسفه سه گانه: اخلاقى، اجتماعى و بهداشتى آن بى خبر بودند ولى توسّط شارع مقدّس پرده از روى آن برداشته شده است قرآن کریم در مورد تأثیر تربیتى و اخلاقى روزه مى فرماید: «...لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ2»

درباره تأثیر اجتماعى روزه در حدیث پر محتوایى از امام صادق مى خوانیم که در پاسخ سؤال هشام بن حکم از فلسفه روزه فرمود: «انّما فرض الله الصیام لیستوى به الغنیّ و الفقیر و ذلک انّ الغنیّ لم یکن لیجد مسّ الجوع فیرحم الفقیر...» خداوند روزه را براى این واجب کرد که میان ثروتمند و فقیر مساوات برقرار گردد چرا که شخص ثروتمند هرگز ناراحتى گرسنگى را درک نمى کند تا به فکر مستمندان باشد و به آنها ترحم نماید3

و درباره اثر بهداشتى روزه و تأمین سلامت جسم انسان ها و مصون و محفوظ ماندن از بیمارى هاى گوناگون در حدیثى از پیامبر اسلام مى خوانیم: «صوموا تصحّوا» روزه بگیرید تا سالم باشید4

نظیر این احکام فراوان است به گونه اى که کتابى نیز بر این اساس به وسیله یکى از بزرگترین محدّثان شیعى یعنى «شیخ صدوق» به نام «علل الشرایع» نوشته شده است

از دانشمندان اهل سنّت ـ همان گونه که قبلا گفته شد ـ نیز در این باره کتابى نوشته شده است به نام «تعلیل الاحکام» تألیف «محمّد مصطفى شلبى»

قسم سوم: احکامى که با گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و آگاهى بشرى پرده از روى فلسفه و اسرار آنها برداشته مى شود و این خود یکى از سندهاى زنده بر حقانیّت و عظمت احکام اسلامى و پیام هاى آسمانى است

مثلا آثار زیان بار جسمى و روحى و اجتماعى مشروبات الکلى و حتّى اثر گذاردن آن روى «ژنها» که امروز از زبان متخصّصان مى شنویم و آمار آنها را از مجلاّت و رسانه هاى اطلاع رسانى شنیده و مى خوانیم و یا مرگ و میرهاى ناشى از آن همه و همه از این قبیل مى باشند که گذشت زمان و بالا رفتن سطح فکر و دانش بش، پرده از روى آن برداشته است

قرآن کریم گوشت خوک را حرام کرده است5 و امروزه آثار زیانبار آن توسّط دانشمندان کشف شده است از جمله آنکه گوشت این حیوان داراى دو نوع انگل خطرناک به نام «کرم تریشین» و «کرم کدو» است

کرم تریشین در یک ماه 15 هزار تخم ریزى مى کند و سبب پیدایش امراض گوناگونى مانند کم خونى، سر گیجه، تب هاى مخصوص اسهال، دردهاى رماتیسمى، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پیه ها، کوفتگى و خستگى، سختى عمل جویدن و بلعیدن غذا و تنفس و غیره مى گردد

در یک کیلو گوشت خوک ممکن است 400 میلیون نوزاد کرم تریشن باشد و شاید همین امور سبب شد که در چند سال قبل در کشور روسیه خوردن گوشت خوک ممنوع اعلام شد

علاوه بر آن خوک سمبل بى غیرتى و حیوانى است کثیف که استفاده از آن موجب بى تفاوتى افراد در مسائل ناموسى مى شود6

و یا در حدیثى از رسول خدا مى خوانیم که آن حضرت به شدّت از عمل زناشویى در جایى که حتّى کودک شیرخوارى باشد نهى کرده چرا که او از فلاح و رستگارى دور و مرتکب کارهاى منافى عفت مى شود مى فرماید:

«و الّذى نفسى بیده لو أنّ رجلا غشى امرأته و فى البیت صبىٌّ مستیقظ یراهما و یسمع کلامهما و نَفَسهما ما أفلح أبداً» سوگند به آن کسى که جان من در دست اوست اگر کسى با همسر خود آمیزش جنسى انجام دهد در حالى که در آنجا کودکى (هرچند صغیر و کوچک) باشد و عمل و سخن آنها را بشنود رستگار نخواهد شد7

ناگفته پیداست که فلسفه اینکه چگونه عمل زناشویى در منظر یک کودک (با آنکه از درک و فهم چگونگى عمل قاصر است) سبب زنا مى شود مسأله اى است که در طول زمان روشن شده است

قسم چهارم: فلسفه هایى که نه از آغاز روشن بوده و نه به مرور زمان روشن شده و نه در لابه لاى متون اسلامى به آن اشاره اى شده است مانند فلسفه تعداد رکعات نمازها یا حدّ نصاب اجناس زکات و یا بعضى از اعمال و مناسک حج که در این ردیف مى باشند

در اینکه آیندگان با پیشرفت هاى جدید علم و دانش مى توانند پرده از روى آن بردارند و آیا معلومات بشرى توان کشف آن را دارد به طور قاطع جوابى نمى توان داد

همین قدر مى دانیم که این احکام به همان اندازه براى ما محترم و لازم الاتباع است که احکام سه قسم پیشین بودند چرا که احکام همه این اقسام از علم نامحدود پروردگار سرچشمه گرفته اند و عبودیّت و اطاعت خالص اقتضا دارد که در مقابل این قسم نیز تعبّد محض داشته باشیم

این همان نکته اى است که قرآن کریم در مقام بیان فلسفه تغییر قبله از بیت المقدّس به سوى کعبه به آن اشاره کرده مى فرماید:

وَ ما جَعَلْنا القِبْلَةَ الَّتى کُنْتَ عَلَیْها اِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ وَ اِنْ کانَتْ لَکَبیرَةً اِلاّ عَلَى الَّذینَ هَدَىَ اللهُ  و ما آن قبله اى را که قبلا بر آن بودى تنها براى این قرار دادیم تا افرادى که از پیامبر پیروى مى کنند از آنها که به عقب باز مى گردند (و از پیروى آن حضرت سرباز مى زنند) مشخص شوند و مسلّماً این حکم جز بر کسانى که خداوند آنها را هدایت کرده دشوار است8

در این آیه شریفه دو نکته قابل توجّه است:

نخست این که سرّ و فلسفه تغییر قبله در حقیقت اظهار تبعیّت و پیروى مطلق و بدون چون و چرا از رسول خدا مى باشد که روح و جان تمام دستورات خداوند مخصوصاً در مسائل عبادات است (گرچه در ظاهر پاسخى به ادعاهاى یهود نیز بوده است و مفسّران به آن اشاره کرده اند) و جمله: «لِنَعْلَم مَنْ یتّبع الرّسول» اشاره به همین نکته دارد

نکته دوم این که این چنین تسلیم مطلق و تعبّد محض کار سهل و آسانى نیست بلکه سخت و دشوار است مگر براى کسانى که توفیق و هدایت الهى شامل حال آنها شود که جمله: «و إنْ کانَتْ لَکبیرةً...» به آن اشاره دارد!

روایت امام رضا نیز مؤیّد همین مطلب است که فرمود:

«و اعلموا انّ رأس طاعة الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و ما لم نعقله... و انّما امتحن الله عزّوجلّ بطاعته لما عقلوه و ما لم یعقلوه ایجاباً للحجّة و قطعاً للشّبهة» بدانید که در رأس اطاعت خداى سبحان این مطلب قرار گرفته که ما باید در برابر تمام احکام و دستورات و قوانین الهى تسلیم شویم و همه آنها را اجرا کنیم چه احکامى که فلسفه آنها را عقل ما درک مى کند و چه احکام و دستوراتى که فلسفه آنها را عقل ما نمى تواند درک کند... و خداوند مردم را با اطاعت و بندگى خود با قوانین عقلانى و فوق عقل امتحان و آزمایش مى کند تا حجّت بر مردم تمام شود و شبهه ها زدوده گردد9

امیرمؤمنان على در یکى از سخنان خود در این باره که بعضى از دستورات الهى فلسفه اصلى آن بر بندگانش روشن نیست و خداوند به وسیله آنها بندگان خود را امتحان مى کند چنین مى فرماید:

«... و لکنّ الله سبحانه یبتلى خلقه ببعض ما یجهلون اصله، تمییزاً بالاختبار لهم، و نفیاً للاستکبار عنهم، و إبعاداً للخُیَلاء منهم» و لکن خداوند مخلوقات خویش را با امورى که از فلسفه و ریشه آن آگاهى ندارند مى آزماید تا مطیع از عاصى ممتاز گردد و تکبّر را از آنها بزداید و آنان را از کبر و نخوت دور سازد10

«شیخ صدوق» در کتاب معروف خود علل الشرایع حدیث مفصّل و طولانى را درباره فلسفه احکام از «فضل بن شاذان» از امام رضا نقل کرده است که در بخش آغازین آن حدیث چنین آمده است:

«اگر کسى سؤال کند: آیا ممکن است شخص حکیم بنده خود را بدون علّت و فلسفه به یک سلسله کارها مکلّف کند؟

پاسخ مى دهیم: هرگز چرا که او حکیم است و کارهاى او توأم با حکمت است نه بیهوده و بدون هدف

اگر کسى بپرسد: چرا خداوند مخلوقات خود را مکلّف کرده است؟

پاسخ مى دهیم: در تکلیف خداوند علل و فلسفه هایى است

اگر سؤال کند: آن علل و اسرار شناخته شده است یا ناشناخته؟

پاسخ مى دهید: شناخته شده

اگر سؤال شود: آیا شما آن اسرار و فلسفه ها را مى دانید و مى شناسید؟

پاسخ مى دهیم: برخى از آنها را مى شناسیم و بعضى دیگر را نمى شناسیم»11

از این حدیث شریف استفاده مى شود که:

اوّلا تمام افعال و احکام الهى فلسفه و سرّى دارد

ثانیاً همه اسرار احکام در دست همگان نیست بلکه فلسفه برخى از احکام بر انسان هاى معمولى پنهان است

ثالثاً ما موظفیم به همه دستورات الهى عمل کنیم و به هیچ وجه عمل به آن وابسته به آگاهى از فلسفه آن نیست

این نکته نیز قابل توجّه است که اکثر روایات مربوط به این دسته چهارم در محدوده عبادات و به اصطلاح در تعبدیّات وارد شده است امّا احکام مربوط به معاملات غالباً فلسفه آنها روشن است لذا درباره فلسفه آنها کمتر سؤال شده است

ممکن است این نکته بر این اساس مبتنى باشد که در اعمال عبادى و احکام تعبّدى قصد قربت شرط قبولى و صحّت عمل است و دست یابى به فلسفه هاى اخلاقى، اجتماعى، بهداشتى و امثال آن نمى تواند انگیزه اصلى عمل باشد، مثلا در حدیث «صوموا تصحّوا»12 اثر بهداشتى آن را نمى توان انگیزه اصلى روزه گرفتن قرار داد بلکه در چنین مواردى صرفاً امتثال امر و فرمان خدا و به اصطلاح «قربةً الى الله» باید انگیزه باشد هر چند آگاهى بر فلسفه هاى عمل تأکید بیشترى بر آن مى کند





پانوشت:

1 - کافى ج 1 ص 16

2 - بقره آیه 183

3 - وسائل الشیعه ج 7 ص 3 ح 1

4 - سیرى در فلسفه احکام ص 122

5 - بقره آیه 173، مائده آیه 3، نحل آیه 115

6 - تفسیر نمونه ج 1 ص 586

7 - وسائل الشیعه ج 14 ص 94 باب 66 از ابواب مقدّمات نکاح ح 2

8 - بقره آیه 143

9 - بحارالانوار ج 75 ص 348

10 - نهج البلاغه خطبه 192

11 - علل الشرایع ج 1 ص 251 باب 182 ح 9، بحارالانوار ج 6 ص 58 و 85

12 - بحارالانوار ج 59 ص 267 ح 45

13 - اصول الفقه الاسلامى ص 323



مطلب نقل شده از: کتاب دائرة المعارف فقه مقارن، فصل 12، فصل سوم،اقسام فلسفه های احکام



توجه: پیشاپیش از همه کاربران عزیز بابت تاخیر در تایید نظرات و پاسخ به آنها عذر خواهی میکنیم.

به دلیل مشغله زیاد تا مدتی امکان بررسی نظرات وجود ندارد اما این اطمینان را به شما می دهیم که نظرات شما محفوظ مانده و در اولین زمان ممکن بررسی خواهد شد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">